ما «کارگر»یم و «معدن»ی از دردیم

ما «کارگر»یم و «معدن»ی از دردیم
اغراق نمی شود بگویم مَردیم
یک عُمر برای لقمه نانی مُردیم
صد داغ به دل، ولی چرا دلسردیم؟

گفتند که کارگر عزیز دل ماست!
از یُمن وجود اوست کاین خانه بپاست!
گر اُجرت بسیار بگیرد که سزاست!
گفتند بکن کار و ما هم کردیم

تقویم که روز کارگر داشت، عجب!
یک روز سری میان سر داشت، عجب!
ارباب وطن که گوش کر داشت، عجب
حرفی اگر از پول به لب آوردیم

مردم همه ظاهراً که پُشتند! ولی
هر روز اسیر داد و مُشتند! ولی

ما را که به راه کار کُشتند! ولی
«سبز»ینه شدند و ما کماکان زردیم

هر روز به صد شوق پیِ کار شدیم!
هر حرف که میزدیم بر دار شدیم!
حاشا که به دوش ظالمان بار شدیم!
زین روست که از خانه ی خود هم طردیم

یک عُمر برای هیچ! یک عُمر عذاب
یک عُمر دویدن و رسیدن به سراب
یک عُمر ندار و خسته و خانه خراب
ای کاش به دوران عدم برگردیم!
.
#صادق_بیقرار 
#کارگر
#معدن
#دردواره
#اشک_واره
#تسلیت
#باور_کنید_این_شعر_ها_خود_نمایی_نیستند
#آزادشهر
#از_اعماق_زمین_صدای_مرگ_نه_صدای_مرد_می_آید
.
پ.ن:
چه بگوییم که این گفتن ها
نمکی بر دل زخمی شده هاست؟
#صادق_بیقرار
https://telegram.me/sadeghbigharar
Share:

0 comments:

Post a Comment

Powered by Blogger.

Labels