حتما شنيديد كه ميگن دنيا گِرده!
سالها پيش كشاورز فقيري در اسكاتلند كه اسمش « فِلِمينگ» بود،.
پسري وحشتزده رو در باتلاق ميبينه و بي درنگ اون رو نجات ميده، روز بعد پدر اون نجيب زاده به خاطر نجات فرزندش از فلمينگ تشكر ميكنه و ميگه هر چي بخواي بهت ميدم، فلمينگ ميگه چيزي نميخوام ولي نجيب زاده رضايت نداد و اون رو به شهر برد، پسر فلمينگ به مدرسه پزشكي رفت و آوازش در شهر پيچيد،
الكساندر فلمينگ كاشف پني سيلين
مدتي بعد پسر همون نجيب زاده كه توباتلاق گير كرده بود دچار بيماري ذات الريه ميشه و در آستانه مرگ تنها يك دارو اون رو شفا ميده، پني سيلين، حالا فكر ميكنيد اون پسر نجيب زاده كي بود؟
وينستون چرچيل
ما رو در محيط هاي زير دنبال كنيد
0 comments:
Post a Comment