شاه از سربازانش خواسته بود که او را با وزير تنها بگذارند چون قصد دارد حرف هایی را بزند که آنها نبايد بشنوند در حالی که پشتش را به وزير کرده بود گفت: "زندگی بدون عصيان زندگی نيست .مرگ تدريجی است. " ....
Home »
ايران، آزادي، جوان، تصوير، انگيزه، اميد،زنانwomen
» داستان يك لحظه عصيان در زندگى
0 comments:
Post a Comment