در بازیِ دنیا و من، بازنده بودم من فقط
_:"بازیِّ بعد"...این شعر را هر شب سرودم من فقط
در اوج بازی هستم و فکرِ فرودم من فقط
کِی لایق دریافتِ آن لوحِ زرّین میشوم!؟
.
من اهل بُردن نیستم، بازی نکرده باختم
از سوت آغازِ نفس، بهرِ نبردن تاختم
تاوانِ سختی دادم و خیلی بها پرداختم
از حجم بار باخت ها، چون کوه سنگین میشوم
.
با واژه ی "امّید" هم، هر روز و شب خَر میشدم
قانونِ تلخِ باخت را، من زود از بَر میشدم
_:"تو باختی،تو باختی، تو باختی"... کَر میشدم
بُردن ندارد رنگ و من، از باخت رنگین میشوم
.
#جادوگر ی باید #زمین ، شاید هوا هم خوب شد!
با #امپراطورِ زمین، این رابطه مطلوب شد!
#سلطانِ جنگل نعره زد، اینجا فضا مرعوب شد
/تب می کنم این /خال را... هم پایِ #پروین میشوم
.
این /فصل، فصلِ خودکشی ست، یک #سکته لازم داشتم
من توپ را در مرکزِ میدانِ مین می کاشتم
از جیبِ #اسرافیل هم، شیپور را برداشتم
#پیروزی از آن من است، هم آن و هم این میشوم
.
تیم حریف و داورن با هم تبانی کرده اند
شهرِ #حَلَب را مرکزِ جامِ جهانی کرده اند
هم ناجوانمَردَند و هم جنگِ روانی کرده اند
تو در زمین آشوب و من، #جمع_نقیضین میشوم
.
برخیز تا برهم زنیم این بازیِ مشکوک را
هم ظالم و هم حاکم و هم داورِ چون خوک را
با نعره هامان بشکنیم، این کلّه هایِ پوک را
در جنگ با خفّاش ها، هم رزمِ #شاهین میشوم
.
در بازیِ خون و جنون، من می بَرم ، من می بَرم
حتی بهایش سر اگر باشد... بفرما این سَرَم
من #خاروخاشاکم ببین، تفسیرِ روزِ محشرم
با واژه هایم قاتلِ #بشّار و #پوتین میشوم
.
^«ما باختیم امّا کسی جُز ما نخواهد بُرد» پس...
این /گوسفندان را دگر /گرگ/ی نخواهد خورد، پس...
حالا که قلبِ کودکان، در #سوریه افسُرد، پس...
هم #بیقرارِ مردُم و هم دشمنِ #دین میشوم
.
در این کلاس تشنگی، من زنگ باران میزنم
این فصل سردِ زرد را، رنگِ بهاران میزنم
ما می بَریم، ما می بَریم...من #سوتِ_پایان میزنم
#گُل میزنم امّا ولی...غمگینِ غمگین میشوم...
.
#صادق_بیقرار_آنارشیست
#بازی_کثیف
#حلب
#سوریه
#من_جمع_نقیضینم
^تضمین از #سید_مهدی_موسوی
پ.ن1:
خاور میانه مُرد
از بس که تیر خورد
پ.ن2:
تاریخ ایران را جنایتکار حلب خواهد خواند
پ.ن3:
ای که دستت میرسد، برهم بزن این بازیِ مشکوک را
پ.ن4:
نهادهای بین المللی هم خفه خون گرفته اند تا منافعشان به خطر نیفتد
پ.ن5:
ای کودکان حلب، شرمنده ایم
0 comments:
Post a Comment